کد مطلب:223695 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:108

مناقب آن حضرت
مناقب علمی حضرت امام رضا را باید در خلال كتاب طهارت و صلاة پیدا كرد آنجا بسیاری از فضائل آن حضرت نقل شده - ابن شهر آشوب درباره بردباری امام رضا علیه السلام از خودش نقل می كند. [1] .



اذا كان دونی من ابیت بجهله

ابیت لنفسی ان اقابل بالجهل







[ صفحه 97]





و ان كان مثلی فی محلی من النهی

اخذت بحلمی كی اجل عن المثل



و ان كنت ادنی منه فی الفضل و الحجی

عرفت له حق التقدم و الفضل



بدیهی است كه انسان هر قدر بخدا نزدیك شود عظمت و قدرت او بیشتر در دلش اثر می بخشد و ایمانش استوارتر می گردد آنگاه در مقابل كبریائی او خضوع و خشیت می نماید. حضرت رضا علیه السلام ولی خدا و تربیت شده ی مهد ولایت و مكتب ربوبیت بود و چون خدا را بهتر از مردم می شناخت در قبال او خضوع و خشوع بیشتر داشت و بعبادت او بیشتر می پرداخت در فضائل نفسانی مظهر كامل اخلاق نبوی صلی الله علیه وآله وسلم بود و در زندگانی مادی بهترین سرمشق برای مردم دنیا بود و مانند برادر برای آنها صحبت می نمود و چون سفره می گستردند از دربان - سلمانی و غلامان سیاه بزرگ و كوچك همه را سر سفره می خواند و با آنها غذا می خورد.

این روش او با فقرا بود اما چون فضل بن سهل ذوالریاستین بحضورش شرفیاب می شد مدتی می ایستاد تا اجازه گرفته عرض حاجت كند. یك روز فضل با نامه ای حضور امام آمد مدتی حضرت رضا علیه السلام سر بزیر انداخت آنگاه سربلند كرد فرمود چه كار داری؟ فضل گفت این كاغذی است كه خلیفه نوشته شما هم باید این را امضاء فرمائی زیرا ولایتعهد مسلمین بر شما فرض شده است فرمود بخوان نامه را خواند روی پوست بزرگی املاك و مستغلاتی را بفضل واگذار كرده بود حضرت رضا فرمود:

(ای فضل این املاك و مستغلات را وقتی برای تو امضاء می كنم كه ملازمت تقوی داشته باشی و پارسا و پرهیزكار شوی)

این همان نامه شرط و حیاء بوده كه بعد نقل می كنیم: فضل دست خالی و البته ناراضی برگشت حضرت رضا علیه السلام در جود و سخاوت. در عبادت و بندگی سرآمد مردان آسمانی بوده ابن جوزی می نویسد حضرت رضا در عصر خود سخترین و پرهیزكارترین مردم بوده و ابونواس شاعر در باب فضیلت او گوید:



قیل لی انت اوجه الناس طرا

فی كل كلام من المقال بذیه



لك فی جوهر الكلام فنون

ینثر الدر فی ید مجتنیه



فعلی ما تركت مدح بن موسی

و الخصال التی تجمعن فیه



قلت لا اهتدی لمدح امام

كان جبریل خادم لابیه



بمن می گویند تو یگانه مردی هستی سخنور و گوینده ممتاز تو هستی كه گوهرهای



[ صفحه 98]



گرانبها بدست مردم می ریزی پس بچه جهت از ستایش پسر موسی بن جعفر كه مجسمه اخلاق و فضیلتت است لب فروبستی؟

در پاسخش گفتم مرا توانائی نیست بستاییش امامی كه جبریل خدمتگذار پدرش بوده كلینی از الیسع بن حمزه نقل می كند در كافی و محاسن برقی می نویسد هر وقت امام رضا علیه السلام غذا می خورد كاسه ای داشت كه بهترین غذا را انتخاب می كرد و در ظرف خود می ریخت دستور می داد آنرا بفقرا بدهند و می فرمود «فلا اقتحم العقبه» عقبه آزاد كردن بنده یا به فقیران طعام و غذا دادن است و چون هر كس نمی تواند بنده را آزاد كند باید راهی برای بهشت در پیش گیرد و بهتر طعام دان بفقرا و انعام است و این راه را پروردگار برای بندگانش قرار داد تا بتوانند بسوی او راه یابند حضرت رضا علیه السلام مانند جدش مثل سایر مردم در میان جامعه بود دارای تواضعی بسیار و با آن مقام شامخ ولایت و ولایتعهدی نسبت بزیردستان و غلامان خوش رفتار و نیكو بود.

ابن شهر آشوب می نویسد: موسی بن سبابه گفت با حضرت رضا علیه السلام بودم كه خبر مرگ كسی را آوردند چون جنازه ی او رسید امام هشتم از اسب پیاده شد و بطرف جنازه او رفت و مشایعت كرد و فرمود موسی جنازه یكی از دوستان ما را مشایعت كن آنگاه باو خطاب كرد ای فلان بشارت باد ترا به بهشت جاویدان.

محمد بن یعقوب كلینی می گوید از یك مرد بلخی شنیدم كه گفت در سفر خراسان ملتزم ركاب حضرت رضا علیه السلام بودم روزی سفره طعام خواست و همه غلامات از سیاه و سفید همه را سر سفره دعوت كرد و با آنها غذا میل فرمود. صدوق از ابراهیم بن عباس نقل می كند كه گفت دیدم حضرت رضا بغلام سیاهی اشاره نمود و فرمود كه قسم می خورم بعتق و هروقت آزادی بنده ای قسم می خورد یك بنده آزاد می كرد او می فرمود دوست دارم همه بندگان را آزاد كنم - ابن شهر آشوب روایت می كند روزی حضرت رضا وارد حمام شد مردی آنجا بود كه نمی شناخت بامام گفت بیا مرا مشت و مال بده حضرت رضا علیه السلام رفت و شروع بمالیدن دست و پای او كرد چون امام را شناخت سخت برخود لرزید و عذرخواهی كرد امام او را دلداری داد یاسر خادم امام رضا علیه السلام می گوید هر وقت مجلس اصحاب و علما خالی می شد امام رضا همه غلامات را صدا می كرد. كه من در حضور امام رضا بودم مردم می آمدند مسائل حرام و حلال خود را می پرسیدند مردی آمد سلام كرد گفت من از دوستان شما هستم و در سفر مكه خرجی من تمام شده كمكی بمن بفرما فرمود بنشین از او پذیرائی كرد و دویست دینار باو داد و فرمود این سرمایه تو باشد و تصدق



[ صفحه 99]



بده وقتی مأمون حضرت رضا را ولیعهد خود گردانید شعرا و نویسندگان از اطراف بدربار آمدند و او را مدح گفتند (باید گفت غیر از امیرالمؤمنین علیه السلام هیچكس از ائمه از زمان خودش تا امروز مانند حضرت رضا مدح نشده است و همه را بصلات بزرگ مفتخر می كرد)

دعبل آمد و قصیده داشت كه مطلعش اینست:



مدارس آیات خلت من تلاوة

و منزل وحی مقفر العرصات



پس از او ابراهیم بن عباس شاعر معروف عصر عباسی آمد و گفت:



ازالت غزاه القلب بعد النجد

مصارع اولاد النبی محمد ص



حضرت رضا بیش از هزار درهم از همان سكه ها كه بنام مبارك خودش زده بودند باین شعر صله داده - آری حضرت رضا علیه السلام مانند دریا بخود می خروشید و لؤلؤ و مرجان و دینار و درهم می بخشید كمتر كسی بود كه از محضرش بهره مند نشده باشد - او كانون فضل و كمال بود او مظهر عاطفه و عشق و محبت بود - او معدن جود و سخاوت و ملجأ و پناه ضعفا و مستمندان بود - در فصاحت و بلاغت و احتجاجات علمی مناظرات مهر سپهر هشتم آسمان ولایت بود و اقیانوس متلاطم علم و فضیلت بود.



چو طفل طبع مرا مادر مشیت راد

بمهر عترت پاك رسول ناف برید



زبان بمدحت سلطان دین رضا بگشود

ز پیر عقل چو آموخت طرز گفت و شنید



شه سریر ولایت علی بن موسی

كه جام زهر بلا كشید و دم نكشید



امام ثامن ضامن كه می تواند كرد

بیك اشاره بهر لحظه ای سپهر پدید




[1] مناقب ابن شهر آشوب ص 17.